سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی نشانه

هر چه به دیوار که گفتم ،شنید

سنگ مرا می شنود هر زمان

سرِّ مرا باز مگو می کند

ریز به ریزم پی او در امان!

سنگ ،مرا دوست!مرا آشنا!

سنگ مرا جرات ابراز درد

هرچه بگویم سبکم می کند

سنگ مرا تکیه گهی همچو مرد!

هر چه نگفتم به شما مردمان

گفته دلم با همه دار و درخت

پیشِ شما ترس به ابراز و او...

گفته همه با در و دیوارِ سخت

هر که ،که احساس ندارد ؛نه سنگ!

سنگ پر از حس وفاداری است

سنگ ،صبور است ولی عاشق است

گرچه ز نیرنگ و حسد عاری است!

گریه و لبخند ندیدم ز او

مِهرِ تمام است وجودش ولی

شکل همه رازِ مگوهای من؛

سرِّ تمام است سرودش ولی 

کاش درونت وجبی سنگ بود

جای دلِ عاشق و دیوانه ات!

یارِ منی وای بر احوالِ من

تکیه گهم نیست چرا شانه ات؟!

 


نوشته شده در شنبه 97/4/16ساعت 5:45 عصر توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |