سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی نشانه

 

 

سقف ویران شده ام بر تن این خانه ی درد 

که به لبخند ملیح و تلخم

کمرش خم شده است !

 نگرانی تا کی ؟!

 غم به فریاد من و تو نرسیده است

ببین !

 آنچه کم دارد از این نافرجام دلما

 دست غمی بود که دایم خوردیم ی

کدمی نیز به دردم تو بخند

 تا به خندیدن تو شاد شوم

آسمان! با من اگر همراهی ؛

بر سر خانه ی غم ویران شو

 تا همه شاد شوند

 و لبلن من و دنیای غمین

 پر لبخند شکر گونه شود !

 من و تو

سقف خرابیم

بخند!

ستاره سروده شده در آبان 87

 


نوشته شده در سه شنبه 92/1/27ساعت 6:5 عصر توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |

 

 

من همان پیکر عریان شبم

 که نگاهم مخفیست،

می فریبم همه را !

من همان چشم سیاهم پر خواب !

خواب فردای پر از مکر و فریب ،

 ترس افشای تن عریانم !

صد به چشمان سیاهم لعنت!

 قلب من چشم من است

صد به احساس سیاهم لعنت!

هر کسی در تن من خفته و بیدار شدست

به گمانی که وفاداری من بسیار است ؛

عاشق لحظه ی دیدار شدست!

غافل از گوشه ی دنج دگری

که تنی دیگر هم

به تنم گرم شدست!

من همان پیکر عریان شبم ...

صد به این پیکر عریان لعنت!

ستاره سروده شده در 21 دی ماه 87


نوشته شده در سه شنبه 92/1/27ساعت 6:4 عصر توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |

 

دنیا عجب دنیای نامردیست امروز

پر کرده قلبم را ز آهنگی جگر سوز 

آهنگ آه و ناله ها و خشم فردا

 یک انتقام سخت میگیرد دل از ما

 با دیدگان عاشق شدیم و قلب لرزید

 کشتیم شادیهایمان را قلب ترسید

ما با گناه آمیختیم و زیر و رو شد

چون با گناه آلود؛سنگین شکل او شد 

 دایم خطا کردیم گفتیم از دل ماست

بیچاره دل ! دیوانه بازی مشکل ماست

تصمیم بد را عقل میگیرد کجا دل ؟!

کی می کند بی اختیار ما خطا دل؟!

 چون یک سپر راه بلا بر ما ببسته

دل جای ما هر وقت باید میشکسته !...

ستاره  سروده شده در دی ماه 87


 


نوشته شده در سه شنبه 92/1/27ساعت 5:56 عصر توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |

حال و هوای قبرستان دارد

بی تو اینجا!

تمام خاطراتمان را دفن کرده ام

روی خط چین های سفید این خیابان!


نوشته شده در شنبه 92/1/24ساعت 12:20 عصر توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |

دل گندیده ام را نمک چاره نمی کند!

بس که شور آمدنت را زده ام!


نوشته شده در شنبه 92/1/24ساعت 12:15 عصر توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |

گرگها به این حوالی نمی آیند...

آنها هم لاشه ی بره را

 لای دندانهای سگ گله دیده اند!


نوشته شده در شنبه 92/1/24ساعت 12:13 عصر توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |

دردم نمی گیرد

نمی سوزم

احساس هم نمی کنم...

راست می گویند؟!....

کمرم را شکسته ای؟!


نوشته شده در شنبه 92/1/24ساعت 12:11 عصر توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |

<   <<   6   7      >