سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی نشانه

بار دیگر دلتنگی هایم را در چشمان پنجره زل می زنم...

و غبار کهنه ی آمدنت را!

احساس مه گرفته ام را پرسه می زنم و در عبور از پیچ و خم های گردنه ی این عادت همیشگی تو را نمی یابم و باز گم می شوم!

روی کدام بوته برایم نشانه بسته ای؟

اینجا تمام بوته ها شبیه تواند و ربان قرمز بروی شاخه های تک تکشان سراب گونه مرا به وجد می آورد و به سوی خود می کشاند!

در چشم تمام گهای این بوته های وحشی خمار می شوم و بی صبرانه از خود می پرسم:مستانه ام کجاست؟!

مستانه ای که اهالی تمام دهکده های این دور و حوالی راجنون آمیز به جست و جو واداشته!


نوشته شده در دوشنبه 92/3/6ساعت 12:42 عصر توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |