سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی نشانه

او باز روشن می کند سیگار غم را

پک می زند بر آن تمام بیش و کم را

این سو و آن سو می رود چون مار زخمی

مردی که می پیچد به خود هر زیر و بم را

ذهنش به چیزی می رسد!انگار خنجر

یکباره در هم می کشد ابروی خم را

از هیبت زخمی که دارد بر تن خویش

با زهر مهمان می کند هر جام جم را

بر باد می نیشد ز غم کبرای روحش

از خویش بیرون می کند این آه سم را

اینبار هم پک می زند بر غصه هایش

در باد خالی می کند او باز دم را!

 


نوشته شده در دوشنبه 92/5/7ساعت 3:34 عصر توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |