سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی نشانه

 هنوز چشم زمانه به روی در مانده

ز بهت داغ نجیبی که بر جگر مانده

هنوز می چکد از چشم او هزاران درد

تمام قافیه هایش ز اشک  تر مانده

میان مویه ی شب های سرد بیداری

هنوز زخم کبودیست بر کمر مانده

ز ماتم تو هزاران ستاره ی نجوا

در آسمان مدینه گشوده پر مانده

به روی دوش علی ناله های تشییعت

هنوز روشن و سوزان و شعله ور مانده

به کودکان تو هشدار می دهد:آرام!

علی که چشم خودش بی اراده تر مانده

تو را شبانه هنوز او به خاک می بخشد

اگرچه در عجب راه این سفر مانده

هنوز رهگذر کوچه های افسوس است

به این خیال که آیا ز تو اثر مانده؟!

کدام مدفن گمنام را بغل گیرد

زمانه ای که ز جای تو بی خبر مانده؟!

سروده شده در فروردین92

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/2/4ساعت 3:4 عصر توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |