سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی نشانه

امروز من دیدم تو را اما هوایت می کنم

 من میل لبخند تو را تا بی نهایت می کنم

دانی چرا آشفته شدگیسوی بید کوچه مان؟

چون قصه ی عشق تو را با او روایت می کنم

هر روز می گویم به خود لحن قدم های تو را

من کوچه ها را در به در تا رد پایت می کنم

با قاصدک ها گفته ام مهمان چشمان منی

من قصه ات را با همه غم ها حکایت می کنم

وقتی که گل وا می شود زیر نوازش های نور

 آنوقت هم یاد تو و ناز و ادایت می کنم

از اینکه مال من نشد لبخند گرمت تا ابد

من در نمازم  از خدا هر شب شکایت می کنم

پیشم بمان تا آسمان!مرگ دلم دیگر نرو

هر چیز می خواهی بگو آن را فدایت می کنم


نوشته شده در چهارشنبه 92/2/18ساعت 11:17 صبح توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |