سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی نشانه

برای تو می نویسم یا خدایمان؟!

بوی عشق می دهند....دست هایم،چشم هایم ،حتی اشک هایم...

شدید بوی خدا گرفته ام و این معجزه عشق است !

فاصله ها بی رحم نبودند،شاید فاصله ها هم عاشق بودند!

عاشق رساندن ما به خدایمان

از مجرای دلی و دعایی...

اینجاست که دوباره زلیخایی عابد می شود و در هم می شکند

تمام آنچه را که از آن برای خویش خدا ساخته!

به اینجا که می رسی عاشق تک تک زخم هایت می شوی

و تمامت پر می شود از خدایت ...

حکمت تاول ها را خوب می فهمی و حکمت شکستن ها را !

به اینجا که می رسی می بینی ،می فهمی که بازنده مردمند،

مردم روزگاری که پاپوش دوختند،شکستند تو را و جارت زدند!

کسانی که حاضری دست و دهانشان را ببوسی و تحسین کنی ...

آنها بودند و فاصله ها و تاول ها و زخم ها و تمام شکستن ها

که خواستند تو به اینجا برسی

...جایی که تمام وجودت لبریز می شود از عشق !

عشقی که زمین و آسمان را در قلبت به هم گره می زند!



نوشته شده در پنج شنبه 95/4/31ساعت 9:21 عصر توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |