سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی نشانه

تو از من چه می خواهی جز اطمینان از اینکه عاشقانه دوستت دارم و رها کردن و رفتم وقتی تمام مرا تسخیر کرده ای؟! اما من از تو اندکی توجه می خواهم!نه حرف های عاشقانه ای می خواهم که خامم کند و نه دروغهای قشنگی که فریبم بدهد من لبخندی می خواهم که از صمیم قلب به من بزنی و جاذبه ای که مخفیانه بی آنکه طمع کنم مرا به سمت خود بکشد.نگاهی می خواهم که ناگزیر باشد و آغوشی که از ناچاری مرا به خود نگرفته باشد. به تو که فکر می کنم تمام آرزوهایم چون سقف نم خورده ای بر سرم آوار می شود . به جایی رسیده ام که حتی حرفهایم در گلویم می خشکد و بیرونشان نمی ریزم دیگر حرف زدن ها هم بی فایده است درد من با این حرف ها چاره نمی شود .درمان درد های من دل کندن و بریدن از تویی است که با من نیستی و دنیایی که مرا برای تو و این آرزوها نمی خواهد. باید تمام روزگار را درد بکشم...


نوشته شده در شنبه 97/8/26ساعت 9:40 صبح توسط سارا رحیمی| نظرات ( ) |